اولین سفرپسرم به سرعین
شادی پروانه ای است که هرچه قدرتقلاکنی نمی توانی ان روشکارکنی بایدارام باشی تاروی شانه هایت بنشیند شانه هایت پرازپروانه باد چند روز پیش بود که باخانواده خاله حبیبه اینات ومادری رفته بودیم سرعین اونجا توودخترخاله هاتپرستو و الههاینقدر اذیتمون کردین که یادم رفت ازتون عکس بگیرم ولی باز با اون اذیت کردناتون خیلی بهمون خوش گذشتمامانی خیلی دوست دارم پسر خوشکلم این عکسا رو هنگامی که بر میگشتیم ازتون گرفتم اینجا هم پسر قشنگم داره به باباش کمک میکنه نهارمون رو درست کنن اینم دختر خالت الهه هست که مامانش نمیتونه بهش غذا بده داری نون دهنش میزاری